فاطمه حسنافاطمه حسنا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

نازدونه من (کوچولوی تو راهی من )

گوشواره

سلام دخترگلم هر وقت از خواب بیدار میشی و من بهت اینجوری سلام میکنم کلی میخندی دیروز بالاخره رفتیم درمانگاه و گوشهاتو سوراخ کردیم حالا دیگه خانم شدی آویز کریرتو وصل کردم و الان چند روزه وقتی تو کریر میزارمت کلی بهشون نگاه میکنی حسابی باهاشون دوست شدی و با دوستای جدیدت حرف میزنی و میگی و میخندی البته از نوع حرف زدن خودت      ...
29 دی 1391

40 روزگی با تاخیر

سللام دخملم ببخشید که دیر اومدم از 40 روزگی شما بنویسم آخه امتحان داشتم و داشتم میخوندم شما هم حسابی مامان رو درک کردی و خیلی این چند روز آروم بودی تا من بتونم درس بخونم خصوصا امتحان دومی رو حسابی خوابیدی منم با خیال راحت درس خوندم خوب برات بگم که الان همش دوست داری باهات بازی کنیم خصوصا بازی صبحگاهی و شامگاهی هههههه صبح که از خواب بیدار میشی یه یه ساعت میخندی (بی صدا )و باید باهات حرف بزنیم و اغو آغو بگیم شما هم میگی و خودت هم میخندی  یه چند باری تو خواب با صدای بلند خندیدی دیروز هم چند بار صدای ذوق کردن در اوردی نمیدونم واقعا ذوق میکردی یا همینجوری صدا در میاوردی خلاصه این که دخترم هر روز خوشگلتر میشی برای من و بابایی امروز ...
20 دی 1391

بدون عنوان

اینم عکس جدیدت دختر گلم ببین چجوری میخوابی گردنتو چقدر کج میکنی هر کار میکنم درست میخوابونمت باز بعد چند ساعت همینجوری میشی و میخوابی اینم دوستت پارسا که دیشب رفته بودیم خونشون اینم ژله که مامانی درستیده بود دیگه بهت میگن شیر خوار و دوران نوزادی رو پشت سر گذاشتی دلم برای نوزادیت تنگ میشه وی خوشحالم که بزرگتر میشی و رشد میکنی   ...
2 دی 1391
1